مشاهیر

مروری بر زندگینامه سیمین دانشور

در طلوعی خاکستری که واژه‌ها هنوز جرئت قدم زدن روی کاغذ را نداشتند، زنی از دل سکوت برخاست و با صدایی از جنس واژه، آغوش ادبیات فارسی را گشود. سیمین دانشور تنها نامی در میان تاریخ‌نگاری ادبیات نیست؛ او نفسِ داستان بود، تجسمی از زنی که قلم را چون شمشیری در برابر سکوت و سایه به دست گرفت. هر واژه‌ای که نوشت تکه‌ای از رنج، زیستن و زنانگی را به رشته روایت درآورد. او بی‌آنکه فریاد بزند، شنیده شد. بی‌آنکه بجنگد، پیروز شد. در این مقاله همراه گردشی تاپ باشید تا مروری بر زندگینامه سیمین دانشور داشته باشیم.

همه چیز درباره سیمین دانشور
منبع عکس: سرنا خبر (عکاس: نامشخص)

زندگینامه سیمین دانشور

سیمین دانشور، دختری از تبار آفتاب و نسیم، در هشتم اردیبهشت‌ماه 1300 در شیراز، سرزمین شعر و شکوفه، چشم به جهان گشود. در خانه‌ای که عطر علم و فرهنگ در آن جاری بود، رشد کرد. پدری پزشک و مادری هنرمند، به او آموختند که واژه‌ها تنها ابزار نیستند؛ بلکه جان دارند. از همان سال‌های کودکی، صدای لطیف کتاب در گوش سیمین زمزمه می‌کرد و او به جای بازی با عروسک، با کلمات سرگرم بود.

کودکی سیمین پر بود از نگاه‌های کنجکاو به دنیایی که هنوز تفاوت میان دختر و پسر را با صراحت به رخ می‌کشید. او زودتر از آن‌چه انتظار می‌رفت، فهمید که دختر بودن گاه به معنای سکوت است؛ اما دلش هرگز با این خاموشی کنار نیامد. از پشت پنجره‌های بلند خانه، دنیا را ورق می‌زد و در ذهن کوچک اما تیزبینش، داستان‌ها شکل می‌گرفتند. داستان‌هایی که سال‌ها بعد، در دل «سووشون» و دیگر آثارش جان گرفتند.

مادرش که زنی با دست‌هایی آشنا با بوم و رنگ بود، رگه‌هایی از هنر را به او نشان داد. پدرش نیز چشم‌های او را به روی واقعیت زندگی گشود. کودک آرام و باهوش خانه، نه در کوچه‌ها که در سطرهای کتاب بزرگ می‌شد. همین موضوع راز ماندگاری صدایش در ادبیات ایران شد.

تحصیلات سیمین دانشور
منبع عکس: فردانیوز (عکاس: نامشخص)

تحصیلات سیمین دانشور

سیمین دانشور، آن دختر کتاب‌خوان شیرازی، وقتی قد کشید و از دالان‌های کودکی گذشت، عطش دانستن در وجودش شعله‌ورتر شد. او به مدرسه رفت، نه با اکراهی که گاهی در چشمان دختران آن روزگار موج می‌زد. بلکه با شوقی زلال، چنان‌که گویی هر واژه‌ای در کتاب، دری بود رو به جهانی تازه.

در همان شهر شیراز، پله‌های نخستین دانش را پیمود و خیلی زود مشخص شد که با دیگران فرق دارد. ذهنش دقیق، زبانش نرم و تخیلش بی‌مرز بود. بعدها راهی تهران شد. شهری که برای بسیاری پایان رویا بود؛ اما برای سیمین آغاز مسیری شد که در آن ادبیات و فرهنگ، هم‌خانه‌اش شدند.

دانشگاه رفتن سیمین دانشور
منبع عکس: انتشارات هفت و نیم (عکاس: نامشخص)

او در دانشگاه تهران در رشته‌ی ادبیات فارسی تحصیل کرد؛ جایی که دلش بیشتر از همیشه با واژه‌ها گره خورد. در کلاس‌ها، نه‌تنها شنونده‌ای مشتاق، بلکه پرسشگری عمیق بود. ادبیات برایش جریانی زنده و پیچیده از فکر و احساس بود. با پایان دوره کارشناسی، دل به ادامه‌ی راه سپرد. در میان انبوه کتاب‌ها و استادان، قلم خود را یافت و صدای خودش را شکل داد.

افق ذهن سیمین دانشور، فراتر از مرزهای زبان مادری‌اش بود. او بورسیه‌ای گرفت و رهسپار سرزمینی شد که واژه‌هایش بویی دیگر داشتند. در دانشگاه استنفورد، جایی دور از خاک و آسمان ایران، نوشتن را به عنوان ابزاری برای شکل‌دادن به حقیقت آموخت. آنجا بود که داستان‌هایش پختگی تازه‌ای یافتند. صدایش دیگر تنها پژواک یک نویسنده‌ نوپا نبود؛ بلکه طنین زنی اندیشمند بود که می‌دانست با کلمات چگونه زندگی را بازآفرینی کند.

تحصیلات برای سیمین دانشور فقط مدرک نبود؛ نوعی زیستن بود در دل ادبیات. سفری بی‌پایان در میان معناها و آموختنی مستمر که هرگز پایان نیافت.

داستان ازدواج سیمین دانشور
منبع عکس: خبرگزاری برنا (عکاس: نامشخص)

داستان ازدواج سیمین دانشور

در تقاطع دو مسیر، آن‌جا که دو نگاه از دو افق متفاوت بر هم می‌افتند، داستانی شکل می‌گیرد که نه فقط عاشقانه، بلکه تاریخی است. او در نخستین روزهای دهه بیست، با جلال آل‌احمد که مردی از جنس سیاست، درد و دغدغه بود آشنا شد. جلال تندخو و انقلابی بود و سیمین آرامش و تامل را ترجیح می‌داد. دو نفر با خط فکری کاملا متفاوت که به‌خوبی مکمل یکدیگر شدند.

ازدواج این دو علاوه‌بر پیوند عاشقانه، اتحاد دو قلم از دو دنیای متفاوت بود. سیمین و جلال خانه‌ای بر پایه کتاب، فکر و گفتگو بنا کردند. با اینکه در اکثر موارد هم‌فکر نبودند؛ اما همیشه در کنار هم بودند و از یکدیگر حمایت می‌کردند.

آن‌ها تصمیم گرفتند به‌جای فرزندآوری، در واژگان و کتاب‌ها میراث خود را به جا بگذارند. جلال با غرب‌زدگی خود لرزه بر بدنه فکر ایرانی انداخت و سیمین با سووشون دل‌ها را تسخیر کرد. همه چیز خوب بود؛ اما روزگار با سیمین مهربان نماند. در سال 1348 جلال ناگهان رفت؛ بی‌وداع و در سکوتی تلخ. سیمین ماند با خانه‌ای که دیگر صدایی از آن برنمی‌خاست.

آثار سیمین دانشور
منبع عکس: دانشیاری (عکاس: نامشخص)

آثار سیمین دانشور

نخستین اثرش، مجموعه داستانی آتش خاموش بود که در سال‌های آغازین جوانی‌اش منتشر شد. در این مجموعه، سیمین کوشید جهان درونی انسان‌ها را در مواجهه با خفقان، خاموشی و تنهایی به تصویر بکشد. از همان روزها، معلوم بود که صدایش متفاوت است.

یکی از جمله‌های فراموش‌نشدنی او در این کتاب، زمزمه‌ای است از دهان زنی خسته:

بعضی دردها را نه می‌شود گفت، نه می‌شود نگه داشت. مثل آتش زیر خاکستر، فقط باید با آن سوخت.

اما اوج شکوفایی قلمش، بی‌شک در رمان سووشون رخ داد؛ اثری که در دل روزهای جنگ جهانی دوم و اشغال جنوب ایران می‌گذرد. این اثر بیش از آنکه سیاسی باشد، یک اثر انسانی است. روایت زنی با ظاهری مطیع و باطنی آتشین که بُعدی تازه به تصویر زن ایرانی بخشید.
در سووشون واژه‌ها گاه زمزمه‌اند و گاه فریاد. مثل این جمله که به‌سادگی، دنیایی از اندوه را حمل می‌کند:

آدم همیشه از آدم‌بودن خودش وحشت می‌کنه، نه از مردن.

و آن‌جا که زری در برابر درد فروپاشی می‌ایستد، می‌گوید:

اگر قرار باشه همه‌چیز رو ببلعیم و دم نزنیم، پس فرق ما با سنگ چیه؟

پس از «سووشون»، سال‌ها گذشت تا سیمین رمان بعدی‌اش را منتشر کند. جزیره سرگردانی نخستین جلد از یک سه‌گانه فلسفی‌اجتماعی بود که نشان می‌داد سیمین دیگر تنها راوی درد زنانه نیست، بلکه متفکری است در جست‌وجوی معنا. داستان هستی دختری تحصیل‌کرده، با رگه‌هایی از خود سیمین که میان سنت و مدرنیته، عشق و بی‌اعتقادی، در نوسان است.
یکی از جمله‌های ماندگار این رمان:

گاهی فکر می‌کنم آزادی، فقط اسم یه قفس بزرگ‌تره.

ساربان سرگردان و کوه سرگردان ادامه‌ی این جست‌وجوی درونی و فلسفی هستند. هر کدام، سفری است از درون به بیرون و برعکس. زبان در این آثار، پخته‌تر و اندیشمندانه‌تر شده است. مثل نجوای شخصیت‌ها که گاه چنان روشن و تلخ‌اند که خواننده را در سکوت فرو می‌برند.

خستگی، فقط از تن نیست؛ گاهی آدم از فکر کردن هم له می‌شه.

و یا این زمزمه سرد درونی که انگار در تاریکی زمان گم شده است:

چه سخت است وقتی ندانی به کجا تعلق داری، و هر جا که باشی، دلت جای دیگر است.

زندگینامه سیمین دانشور: داستان فوت
منبع عکس: فرارو (عکاس: نامشخص)

فوت سیمین دانشور

روزهای واپسین، آهسته و بی‌صدا از کنار سیمین گذشتند. زنی که سال‌ها با کلمات زیسته بود، در سال‌های پایانی بیشتر سکوت پیشه کرده بود. در یکی از روزهای آرام آخرین ماه زمستان (18 اسفند 1390)، در تنهایی و در سکوت، سیمین چشم بر جهان بست. او رفت، اما نه چون برگ خشکیده‌ای از درخت؛ بلکه چون رودی که به دریا رسیده باشد.

چه تلخ و باشکوه است این جمله نانوشته بر سنگ مزار او. جمله‌ای که گویی خود او می‌توانست آن را گفته باشد:

و من، به جای آن‌که بمیرم، میان واژه‌ها پراکنده شدم.

پس از آسمانی شدن بزرگ‌ترین نویسنده زن ایرانی، خانه سیمین دانشور به یک جاذبه توریستی تبدیل شد تا همگان بتوانند از آن دیدن کنند.

آرامگاه سیمین دانشور
منبع عکس: انتشارات هفت و نیم (عکاس: نامشخص)

آرامگاه سیمین دانشور

آرامگاه سیمین دانشور در قطعه هنرمندان بهشت زهرا قرار دارد. جایی آرام و بی‌هیاهو، میان کسانی که هر یک بخشی از فرهنگ و هنر این سرزمین را ساخته‌اند. مزارش ساده و بی‌تکلف است؛ درست شبیه شخصیت خودش. سنگی معمولی با نامی آشنا که هر بار چشم کسی بر آن می‌افتد، موجی از خاطره و احترام را در دل زنده می‌کند نیز روی مزارش است.

آنجا خبری از مجسمه و سازه‌های باشکوه نیست. نشانی از فروتنی نویسنده‌ای است که تمام عمرش را صرف واژه‌ها کرد. گاهی شاخه‌گلی تازه، نشان می‌دهد هنوز کسانی هستند که با دل به یاد او می‌افتند. مزار سیمین، بیشتر از آن‌که محل اندوه باشد، نقطه‌ای برای تأمل است.

سخن پایانی

سیمین دانشور، نه فقط نامی در تاریخ ادبیات، که تجربه‌ای زنده از زن بودن، نوشتن و اندیشیدن در روزگاری بود که صدای زن شنیده نمی‌شد. در این مقاله تمام آن‌چیزی که باید از زندگینامه سیمین دانشور می‌دانستید را گفتیم. از اینکه تا انتها همراه گردشی تاپ بودید سپاسگزاریم.

سوالات متداول

معروف‌ترین کتاب سیمین دانشور کدام است؟

رمان سووشون معروف‌ترین و پرخواننده‌ترین اثر اوست؛ داستانی اجتماعی‌ـ‌سیاسی که با نگاهی انسانی و زن‌محور روایت شده و به چندین زبان ترجمه شده است.

چرا سیمین دانشور بعد از سووشون، مدت زیادی کتابی منتشر نکرد؟

او پس از درگذشت جلال، مدتی دچار سکوت و اندوه شد و درگیر زندگی شخصی و تدریس بود. همچنین برای نوشتن سه‌گانه‌ی فلسفی‌ـ‌روانی خود، سال‌ها تحقیق و بازنویسی انجام داد که باعث فاصله طولانی میان آثارش شد.

سیمین دانشور در چه دانشگاهی تحصیل کرد؟

او در دانشگاه تهران در رشته‌ی ادبیات فارسی تحصیل کرد و سپس به آمریکا رفت و در دانشگاه استنفورد در رشته‌ی زیبایی‌شناسی هنر، تحصیلات تکمیلی را ادامه داد.

ترتیب ستاره‌های امتیازدهی از راست به چپ می‌باشد.
0 / 5 میانگین امتیازات 0 تعداد کل امتیازات 0

رتبه صفحه شما:

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا